کد مطلب:225177 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:329

بیان پاره آداب امام رضا در ماکولات و مشروبات و تعیش و بعضی اخبار آن حضرت
در بحارالانوار و كافی از سلیمان بن جعفر الجعفری مسطور است به حضرت امام رضا علیه السلام درآمدم و در حضور مباركش خرمای برنی بود و آن حضرت از روی میل و رغبت می خورد و در اكل آن مجد بود فرمود ای سلیمان نزدیك بیا و بخور می گوید نزدیك رفتم و با آن حضرت از آن خرما بخوردم و همی عرض می كردم فدایت بگردم نگران هستم كه این خرما را به میل و رغبت می خوری فرمود آری دوست



[ صفحه 124]



می دارم خرما را عرض كردم این از چه روی می باشد فرمود «لان رسول الله صلی الله علیه و آله كان تمریا» زیرا كه رسول خدای صلی الله علیه و آله خرما می خورد و امیرالمؤمنین مایل به خرما بود و حسن علیه السلام تمری بود و سیدالعابدین علیه السلام تمری بود و ابوجعفر علیه السلام تمری بود و ابوعبدالله علیه السلام تمری بود و پدرم علیه السلام تمری بود و من تمری هستم و شیعیان ما خرما را دوست می دارند زیرا كه از طینت ما خلق شده اند و دشمنان ما ای سلیمان مسكر را دوست می دارند زیرا كه خلقت ایشان از آتش و دخان است .

راقم حروف گوید ائمه هدی صلوات الله علیهم به هر چه مایل و راغب باشند برای حكمت و منفعت دنیا و آخرت است تا دیگر مردمان بدیشان اقتفا و اقتدا نمایند و به هر چه بیشتر توجه و اظهار میل و از هر چه بیشتر اجتناب و پرهیز فرمایند به جمله به ملاحظه سود و زیان اوست ، درماكولات و مشروبات نیز همین لحاظ است البته در هر چه منفعت و خاصیت آن بیشتر باشد و موجب حفظ قوای حیوانی و تصفیه عقل و شعور و مدرك و تیقظ و تقدس و تنزه و صلاح حال دنیا و آخرت باشد بیشتر اظهار رغبت فرمایند و از آنچه ضعف و زیان قوای حیوانی و نفسانی و عقلانی و ازدیاد سودا و وسوسه و دغدغه و فساد امر دنیوی و اخروی باشد بیشتر پرهیز می فرمایند غوره و كشمش و مویز و انگور و سركه همه از درخت رز به عمل آید هیچكس را نهی نفرموده اند و در هر یك از این اقسام فایده اش بیشتر است بیشتر عنایت ورزیده و به خوردن آن اشارت فرموده اند و آب انگور را به چند قسم تجویز و تشویق فرموده اند چه هزار نوع فواید در آن مرتب است اما چون به مقامی پیوست كه مسكر گردد و عقل را برتابد و از بر تافتن عقل تباهی دنیا و آخرت فراهم شود نهی می فرمایند و حرام می گردانند و ارتكابش را عقابها و عذابها مقرر می دارند در ملبوسات و مشمومات و ملموسات و مركوبات و منكوحات همین حكم را دارد نظر به مراتب سود و زیان می نمایند بعضی را واجب پاره ای را مستحب و برخی را مندوب و جمله ای را حرام و پاره ای را مكروه و بعضی را نجس می شمارند و چون به دقت بنگرند و تعقل نمایند همه از روی حكمت و رعایت طب و طبیعت و راجع به مصالح و مفاسد دنیا و آخرت است شرح این جمله بر خردمندان مجهول نیست مثلا



[ صفحه 125]



اگر در كتب قرا با دین بنگرند و فواید اقسام خرما را بخوانند آنچه معروض شد مكشوف می شود و اگر خاصیت سركه و نمك و انار و عنب و آن فواكه و حبوبات و مأكولات و مشروبات و ملبوسات و مشمومات و منتخبات ائمه هدی سلام الله علیهم را بدانند حكمت انتخاب را دریابند .

در حیلة المتقین از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : گرده های نان را كوچك نمائید كه با هر گرده ای بركتی است و در چندین حدیث معتبر وارد است نان را بر روش عجمان با كارد مبرید لكن بدست بشكنید و در پاره روایات رسیده است اگر نان خورش نباشد می توان نان را با كارد برید و هم از امام رضا علیه السلام مروی است فضیلت نان جو بر نان گندم چون فضیلت ما اهل بیت است بر سایر مردم و هیچ پیغمبری نیست مگر اینكه دعا كرده است برای خورنده نان با آش جو و بركت فرستاده است بر او و درون هیچ شكمی نمی شود مگر اینكه هر دردی كه دارد بیرون می كند و نان و طعام جو خوراك پیغمبران است و خداوند تعالی قوت پیغمبران را جز نان جو نفرموده است و به روایتی كه در مكارم الاخلاق است فرمود نان جو خوراك پیغمبران بزرگوار و طعام ابرار و مبارك است و خداوند ابا دارد كه قوت انبیاء را برای اشقیا مقرر گرداند و فرمود درون شكم صاحب مرض سل نمی شود چیزی نافع تر از نان برنج ، و نیز حضرت امام رضا علیه السلام فرمود سویق به وحی الهی ساخته شده است و گوشت را می رویاند و استخوان را استوار می گرداند و بشره را نازك می كند و نیروی سپوختن را می افزاید و اگر سه كف سویق خشك را ناشتا بخورند بلغم و صفرا را می برد و در حدیث دیگر فرمود سویق عدس هفتاد گونه بلا را برمی دارد و هر كسی چهل صباح بخورد كتفین او پر از قوت و نیرو می شود و در خبر دیگر فرمود سویق عدس تشنگی را زایل می كند و معده را نیرو می بخشد و صفرا را فرو می نشاند و معده را پاك می سازد و داروی هفتاد درد است و هیجان خون و حرارت را برطرف می نماید .

در مكارم الاخلاق از حضرت امام رضا علیه الصلاة و السلام از پدرش از جد بزرگوارش علیهم السلام مسطور است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود «سید طعام الدنیا و الاخرة



[ صفحه 126]



اللحم و الارز» گرامیترین خوردنیهای این جهان و آن جهان گوشت و برنج است و هم در آن كتاب از خضرت ابی الحسن علیه السلام مروی است فرمود «اللحم ینبت اللحم و من ادخل جوفه لقمة شحم اخرجت مثلها من الداء» در حلیة المتقین مسطور است كه شخصی در حضرت رضا عرض كرد اهل بیت ما گوشت گوسفند نمی خورند و می گویند سودا را بجنبش می آورد و از خوردن آن دردهای سر و دیگر دردها پدید می آید ، فرمود اگر خدای عزوجل گوشتی بهتر از گوشت گوسفند می دانست برای فدیه اسمعیل گوسفند مقرر نمی ساخت ، و هم در آن كتاب مسطور است كه از حضرت امام رضا علیه السلام از گوشت گورخر پرسیدند ، فرمود چون وحشی است خوردنش جایز است اما نخوردنش نزد من بهتر است و نیز در حلیة المتقین مسطور است كه شخص از كمی فرزند و نسل در حضرت امام رضا علیه السلام شكایت كرد فرمود تخم با گوشت بخور و در حدیث دیگر فرمود زرده ی تخم مرغ سبك است و سفیده اش سنگین است .

در مكارم الاخلاق مسطور است كه حضرت امام رضا علیه السلام از پدر بزرگوارش از جد والا تبارش علیهم السلام روایت فرماید كه روزی در حضرت رسول خدای صلی الله علیه و آله از لحم و تخم سخن می رفت فرمود «لیس منه بضعة تقع فی المعدة الا انبتت فی مكانها شفاء و اخرجت من مكانها داء» در هیچ معده نیست كه پاره از آن در آنجا بیفتد مگر اینكه در مكان آن شفائی بروید و از مكانش دردی بیرون شود و هم از آن حضرت مروی است كه رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود «اذا طبخت شیئا من لحم فاكثر المرقة فانها احد اللحمین و اغرفه للجیران فان لم یصیبوا من اللحم یصیبوا من المرق» چون مقداری از گوشت بپزی آبش را بسیار بگردان چه آن آب خود در حكم گوشت است و از آن آبگوشت برای همسایگان به اندازه ی كه بتوان تقدیم كن و اگر به ایشان از گوشت بهره نرسد باری از آبش نصیبه ی برند ، در كتاب سماء و عالم مسطور است كه مقاتل بن مقاتل گفت حضرت امام رضا را نگران شدم در روز جمعه در هنگام زوال در ظهر طریق در حال احرام حجامت فرمود صدوق علیه الرحمة می فرماید در این حدیث چند فایده است یكی اطلاق حجامت در روز جمعه عندالضروره



[ صفحه 127]



تا معلوم شود كه آن اخباریكه در كراهت حجامت در روز جمعه وارد است در حال اختیار است اما در حال ضرورت در هر روز جایز است دیگر اطلاق حجامت در هنگام زوال شمس سیم جایز بودن حجامت برای شخص محرم در حال اضطرار و اینكه از آن موضع كه حجامت بشود موی را نمی تراشند و لا قوة الا بالله ، و هم در آن كتاب و عیون اخبار از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود «ان یكن فی شی ء شفاء ففی شرطة الحجام او فی شربة العسل» اگر در چیزی شفائی باشد در نشتر حجام یا در شربت عسل است در قاموس می گوید شرط نیشتر حجامت گر است .

و دیگر در سماء و عالم مذكور است كه حضرت امام رضا علیه السلام فرمود : «اذا اردت الحجامة فاجلس بین یدی الحجام و انت متربع» چون آهنگ حجامت كنی چهار زانو در پیش دو دست حجامت گر بنشین و بگو «بسم الله الرحمن الرحیم اعوذ بالله الكریم فی حجامتی من العین فی الدم و من كل سوء و اعلال و امراض و اسقام و اوجاع و اسالك العافیة و المعافاة و الشفاء من كل داء» و هم در آن كتاب مسطور است كه حضرت ابی الحسن علیه السلام فرمود «لا تدع الحجامة فی سبع من حزیران فان فاتك فاربع عشرة» در هفتم ماه حزیران اگر محظوری نداشته باشی حجامت را از دست مگذار و اگر در آن روز حجامت نكردی در چهاردهم حزیران حجامت كن و در بعضی نسخ نوشته اند اگر در هفتم حزیران نكردی نباید كرد چنانكه معمول به اطبای این زمان هم همین است ، و نیز در آن كتاب از حضرت امام رضا از رسول خدای صلی الله علیه و آله مروی است «لا ترد و اشربة العسل علی من اتاكم بها» هر كس انگبین برای شما بیاورد باز پس مگردانید ، از این پیش مذكور شد كه یاسر خادم می گفت چون حضرت امام رضا علیه السلام مجلس را از بیگانگان خلوت یافتی تمام حشم خود را از صغیر و كبیر فراهم ساختی و با ایشان به محادثت و مؤانست پرداختی ، و هر وقت بر سر خوان طعام جلوس فرمودی تمام خدام خود را از صغیر و كبیر حتی سائس و حجام را حاضر و بر مائده بنشاندی الی آخر الخبر ، معلوم باد مقصود از سایس آنكس می باشد كه



[ صفحه 128]



امر غلامان را به نظام آورد تا ایشان را تربیت نماید و نیز می تواند مراد رائض و مربی دواب باشد مثل مهتر و جلودار و امیر آخور . و دیگر در همان كتاب از ابومحمد مسطور است كه گفت یكی از اصحاب ما با ما گفت كه در خدمت امام رضا علیه السلام از وضوء ساختن قبل از طعام مذكور نمود فرمود «ذالك شی ء احدثته الملوك» این چیزی است كه پادشاهان احداث كرده اند و نیز حدیثی از ابوبكر حضرمی یاد می كند كه حضرت ابی عبدالله علیه السلام برای ما طعام می طلبید و قبل از خوردن طعام دست نمی شستیم و با خادم فرمان می داد بعد از طعام آبدستان حاضر می كرد تا دست بشستند .

مجلسی اعلی الله مقامه می فرماید این دو حدیث غریب است و گویا هیچ كس قائل بعدم استحباب شستن دست قبل از طعام نباشد و ممكن است حمل كردن این حدیث را بر عدم وجوب شستن دست پیش از خوردن طعام یا بر اینكه آن شخص قریب العهد بتوضی یا دستش پاك یا حمل بر تقیه باشد .

راقم حروف گوید مطلب همان است كه علامه مجلسی می فرماید زیرا كه از حضرات ائمه هدی سلام الله علیهم اخبار بسیار در استجاب و فوائد شستن دست و وضوء قبل از طعام وارد است و در آداب مباركه خودشان نیز مذكور است چنانكه در ذیل احوال حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیها ما مشروح و به تحقیقات محقق اردبیلی اشارت شد و دیگر در كتاب سماء و عالم از حضرت امام رضا از آباء عظامش علیهم السلام مروی است كه رسول خدای چون چیزی مأكول می داشت دهان مبارك را مضمضه می نمود و می فرمود «ان له دسما» برای این چربی است مجلسی می فرماید از جناب ام سلمه سلام الله علیها مروی است كه رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود «اذا شربتم اللبن فمضمضوا فان له دسما» چون شیر بنوشید مضمضه بكنید چه شیر را چربی است و گویا خبر سابق همین بود و تصحیف شده است و هم در آن كتاب از مرازم مروی است كه گفت حضرت ابی الحسن علیه السلام را دیدم كه هر وقت قبل از طعام دست بشستی به دستمال دست نزدی و چون پس از خوردن طعام دست بشستی دست مبارك را به دستمال خشك ساختی ، و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا مروی است كه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود «من اراد البقاء و لا بقاء



[ صفحه 129]



فلیباكر الغداء و لیجید الحذاء و لیخفف الرداء و لیقل غشیان النساء» هر كس خواستار باشد كه در این جهان برگذر بپاید و حال اینكه بقائی و دوامی نیست پس در بامدادان بگاه چیزی بخورد و كفش نو و تازه بپای كند و ردای خود را سبك بگرداند و با زنان كمتر در آمیزش بكوشد .

مجلسی می فرماید مراد از بقاء اول امتداد و طول عمر است و مراد از بقاء دوم كه می فرماید بقائی نیست پایندگی همیشگی است و این استدراك برای آن بود كه گمان نكنند كه مراد آن حضرت عمر ابدی است و مباكرت غداء مبادرت به آن و ایقاع ناهار پیش از بر شدن نهار است حذاء بكسر حاء حطی به معنی نعل است و بعضی گفته اند در اینجا به معنی زوجه است «برو خواجه زن كن بهر نوبهار» و رداء بكسر راء مهمله آن چیزی است كه بالای جامه ها می پوشند و در نهایه ی ابن اثیر به این حدیث شریف اشارت كرده است و می گوید مقصود از سبك بودن رداء این است كه دین فراوان بر گردن نیندازند كه دیدار وامخواه قوای آدمی را تباه می كند و ازین روی وام را رداء نامیده اند كه عرب می گویند «دینك فی ذمتی و عنقی و لازم فی رقبتی» این وام كه تو از من خواهی بر عهده ی من و برگردن و رقبه ی من لازم و ملازم است و همان مكان موضع رداء است و رداء عبارت از جامه یا بردی می باشد كه آدمی بر هر دو دوش خود می اندازد بر روی جامه های خودش و هم در آن كتاب از محمد بن علی مروی است كه مردی در خدمت حضرت ابی الحسن رضا علیه السلام در خراسان بود پس خوان طعامی در حضور مبارك بیاوردند و سركه و نمك در آن بود آن حضرت افتتاح به سركه فرمود آن مرد عرض كرد فدایت گردم شما به ما امر می فرمائید كه در اكل طعام از نخست دست به نمك بریم فرمود هذا مثل هذا سركه نیز مثل نمك است یعنی ذهن را استوار می كند و بر عقل می افزاید .

و نیز در سماء و عالم از ابراهیم بن أبی محمود مروی است كه حضرت أبی الحسن رضا علیه السلام با ما فرمود ای الادم اجزء به كدام خورش می توان اكتفاء نمود یكی از ما گفت گوشت و بعضی گفتند زیت و پاره عرض كردند روغن فرمود هیچیك از



[ صفحه 130]



اینها نیست بلكه نمك می باشد«لقد خرجنا الی نزهة لنا و نسی الغلمان الملح فما انتفعنا بشی ء حتی انصرفنا» وقتی به بوستان خود بیرون شدیم غلامان فراموش كرده بودند نمك بردارند ازین روی از هیچ مأكولی سودمند نشدیم تا بازگشتیم علامه مجلسی علیه الرحمه می فرماید كلام آن حضرت ای الادام اجزء به معنی اكفی می باشد یعنی یمكن الاكتفاء به دون غیره چنانكه تعلیل آخر خبر به آن اشارت می كند و در پاره نسخ اخری نوشته شده یعنی احسن عاقبة و اكثر لذة چنانكه تعلیل مذكور بر این معنی نیز اشعار دارد و در پاره نسخ احری با حاء حطی و راء مهمله است یعنی كدام نان خورش شایسته تر است كه به آن افتتاح نمایند اما اگر به معجمتین قرائت گردد اظهر و احسن است و دیگر در آن كتاب و عیون اخبار از حضرت امام رضا از پدران بزرگوارش از علی علیهم السلام مروی است كه فرمود طعامی در حضور مبارك پیغمبر صلی الله علیه و آله حاضر كردند انگشت مبارك در آن طعام درآورد و آن خورش را گرم یافت فرمود این طعام را بگذارید تا سرد شود چه بر كنش عظیم تر است و خداوند تبارك و تعالی ما را آتش طعام نمی فرماید و هم در آن كتاب وفقه الرضا مروی است «من كفران نعمته أن یقول الرجل اكلت الطعام فضرنی» از پوشیدن و كفران نعمت است كه مرد بگوید طعام را خوردم و مرا زیان رسانید .

و دیگر در كتاب مذكور و عیون اخبار از حضرت امام رضا از آباء عظامش علیهم السلام مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود «اذا أكلتم الترید فكلوا من جوانبه فان الذروة فیها البركة» چون ترید بخورید از جوانب و اطرافش دست برید و بخورید چه بركت در ذروه و گوشه های ظرف است و دیگر محمد بن أبی نصر بزنطی روایت كرده است كه شخصی گفت حضرت أبی الحسن رضا علیه السلام را نگران شدم كه چون از تغدی و كار طعام صبحگاه فارغ شد بر پشت بیفتاد و پای مبارك راست بر پای مبارك چپ افكند . معلوم باد مستحب است كه بعد از طعام مستلقی بر قفا شوند و پای راست بر پای چپ بیندازند و هم در كتاب سماء و عالم از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه فرمود «ان فی الجسد عرقا یقال له العشاء فاذا ترك الرجل العشاء لم یزل یدعو



[ صفحه 131]



علیه ذالك العرق حتی یصبح یقول اجاعك الله كما اجعتنی و اظمأك الله كما اظماتنی» در بدن آدمی رگی است كه عشاء نام دارد چون شخص از تعشی فروگذاشت كند آن رك بر آن مرد همواره تا گاهی كه بامداد نماید نفرین كند و همی گوید خداوند ترا گرسنه بدارد چنانكه مرا گرسته بداشتی ، و تشنه بگرداند چنانكه مرا تشنه گذاشتی .

و هم در آن كتاب از معمر بن خلاد مروی است كه حضرت أبی الحسن رضا علیه السلام را رسم چنان بود كه چون خواستی طعامی مأكول دارد كاسه بزرگ در حضور مباركش بگذاشتند نزدیك به مائده آن حضرت پس به هر طعامی كه بهتر و نیكوتر بود دست آوردی و مقداری از آن برگرفتی و در آن قدح بگذاشتی پس از آن بفرمودی تا آن منتخب را به مساكین بدادند پس از آن این آیه شریفه را تلاوت فرمود «فلا اقتحم العقبه» پس از آن می فرمود «علم الله عزوجل أن لیس كل انسان یقدر علی عتق رقبة فجعل لهم السبیل الی الجنة» چون خداوند عزوجل می دانست كه برای هر كس آن قدرت و استطاعت نیست كه بتواند بنده آزاد كند لاجرم راهی بسوی بهشت مقرر داشت یعنی در اینكه برای مردمان دو چیز را برای ادراك جنت برقرار گردانید یكی آزاد نمودن یك تن بنده دیگر اطعام در آنجا كه می فرماید «فك رقبة أو اطعام فی یوم ذی مسغبة» و دیگر در همان كتاب از یعقوب بن یقطین مروی است كه حضرت أبی الحسن الرضا علیه السلام فرموده است رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود «صغروا رغفانكم فان مع كل رغیف بركة» گرده های نان خود را كوچك بگیرید چه با هر گرده نانی بركتی است و یعقوب بن یقطین می گوید دیدم أبوالحسن یعنی امام رضا علیه السلام را گرده نان را می شكست بسوی بالا .

مجلسی اعلی الله مقامه می فرماید : شكستن نان گرده را بسوی بالا دو احتمال دارد اول كه اظهر است كسر نان خشك است به عطف هر دو دست به جانب تحت تا بشكند نان از جهت بالا ، احتمال دوم مراد كسر و شكست و پاره كردن نان تر است به اینكه از جانب اسفل ابتداء كنند و به طرف بالا پاره نمایند و تمجید نان جو از آن حضرت



[ صفحه 132]



و سایر ائمه هدی صلوات الله علیهم ، بسی رسیده است و امام رضا در ضمن حدیثی كه به همان تقریب مسطور شد می فرماید هیچ پیغمبری نیست مگر اینكه برای خورنده جو یعنی نان جو دعا كرده و تبریك [1] فرموده است ، و هم از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه فرمود در شكم شخصی كه مسلول باشد هیچ چیز سودمندتر از نان برنج داخل نشده است و هم از آن حضرت مروی است كه فرمود هیچ چیز از نان برنج نافع تر نیست و هیچ چیز از بامداد تا شامگاه در شكم نمی پاید مگر نان برنج و هم در آن كتاب از مردی خراسانی مروی است كه حضرت رضا علیه السلام فرمود «السویق لما شرب له» سویق برای هر چه بیاشامند نافع است یعنی برای هر دردی كه سویق را بیاشامند چاره كند و به هر قصدی كه بخورند سودمند است و هم در كتاب مذكور از بزنطی از امام رضا علیه السلام مروی است كه نان خشك هضم می نماید اترج را [2] .

و هم در آن كتاب از ابراهیم بن بسطام از مردم مرو مروی است كه حضرت امام رضا علیه السلام در آن اوقات كه نزد ما بود كسی را به ما فرستاد و سویق طلب كرد پس مقداری سویق ملتوت یعنی مخلوط به چیز دیگر مثل روغن بازیت به حضرتش تقدیم كردند، آن حضرت آن سویق را رد كرد و پیام فرستاد «ان السویق اذا شرب علی الریق جافا اطفأ الحرارة و سكن المرة و اذالت لم یفعل ذالك» چون سویق را در حال ناشتا بخورند و خشك باشد حرارت را اطفاء كند و مره و سودا را ساكن گرداند اما چون به چیزی تر گردد این خاصیت نبخشد و هم در آن كتاب مسطور است كه محمد بن عمرو گفت از حضرت أبی الحسن رضا علیه السلام شنیدم می فرمود : «نعم القوت السویق ان كنت جایعا امسك و ان كنت شبعان اهضم طعامك» خوب قوت و روزی می باشد سویق اگر گرسنه باشی و بخوری ترا نگاه می دارد و اگر سیر باشی طعام ترا هضم می كند و هم در آن كتاب از حضرت امام موسی و امام رضا علیهماالسلام مروی است كه چون سویق را



[ صفحه 133]



هفت دفعه بشوئی و از ظرفی به ظرف دیگر بگردانی تب را می برد و هر دو ساق و هر دو قدم را نیرو می رساند ، مجلسی می فرماید معنی از ظرفی به ظرفی دیگر بردن این است كه قبل از كوبیدن آن باشد برای تصفیه آن از آنچه شائبه در آن باشد یا بعد از كوبیدن آن ، چه با گردانیدن از ظرفی به ظرفی آنچه ردی و بد باشد در ته ظرف اول می ماند .

معلوم باد سویق با فتح سین مهمله و كسر یاء حطی و قاف اسم عربی آرد جمیع مأكولات است و به زبان فارسی پست بضم باء فارسی و سین ساكنه مهمله است و در عرف اطباء بو داده ی آن را گویند و شرط دانسته اند كه بعد از بو دادن حبوبات یكبار به آب گرم و یكبار به آب سرد بشویند و بعد از آن آرد نمایند و سویق جو و گندم برای تسكین التهاب و تشنگی و تبهای حار و امراض كودكان سودمند و سویق جو در تبرید و تجفیف و تسكین حرارت و سویق گندم در تبرید و ترطیب اقوی است و هم در كتاب سما و عالم از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله بر علی بن ابیطالب صلوات الله علیه درآمد و امیرالمؤمنین تب داشت و رسول خدای فرمان داد كه غبیرا بخورد غبیرا به فارسی سنجد است و اغلب امراض صفراوی را مفید است و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا مروی است كه فرمود حضرت موسی بن جعفر علیهم السلام مریض شد طبیبان ترتیب ادویه دادند و توصیف عجایب می كردند فرمود «این یذهب بكم اقتصروا علی سید هذه الادویه الهلیلج و الرازیانج و السكر فی استقبال الصیف ثلثة اشهر فی كل شهر ثلاث مرات و فی استقبال الشتاء ثلثة اشهر فی كل شهر ثلاث مرات و یجعل موضع الرازیانج مصطكی فلا یمرض الامرض الموت» به كجا می برد شما را یعنی این تفصیلات لازم نیست از میان ادویه به آنچه از همه انفع است اقتصار كنید و آن هلیله و رازیانه و شكر است چون تابستان روی كند سه ماه در هر ماهی سه دفعه و چون زمستان چهر گشاید در سه ماه در هر ماهی سه مره و در هنگام زمستان بجای رازیانه مصطكی بكار برند و چون این ادویه را بخورند جز به مرض موت دچار نشوند یعنی به مرض دیگر مبتلا نمی شوند مگر هنگام مردن كه از آن گریز و گزیری نیست .



[ صفحه 134]



و دیگر از ابوجعفر مروی است كه از حضرت ابی الحسن علیه السلام از چاره تب غب غالب پرسیدند فرمود عسل و شو نیز بگیرند و یعلق منه ثلاث لعقات و سه انگشت از آن بخورند تا آن تب را از بدن بر كند و عسل و شو نیز هر دو مبارك هستند «قال الله تعالی فی العسل یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس» و رسول خدای صلی الله علیه و آله می فرماید در حبة السوداء یعنی سیاه دانه كه شو نیز باشد شفاء هر دردی است مگر سام عرض كردند یا رسول الله سام چیست فرمود مرگ است «قال و هذان لایمیلان الی الحرارة و البرودة و لا الی الطبایع انما هما شفاء حیث وقعا» عسل و شو نیز معتدل المزاج هستند و تأثیر آنها برحسب طبیعت نیست بلكه بالخاصیه است .

و هم در آن كتاب از حماد بن مهران بلخی مسطور است كه گفت در حضرت امام رضا علیه السلام در خراسان مشرف می شدیم یكی روز یكتن از جوانان ما از مرض یرقان در خدمتش شكایت كرد فرمود خیار با درنگ را بگیر و مقشر بگردان پس از آن پوستش را با آب طبخ كن و از آن پس تا سه روز در حال ناشتا هر روزی به مقدار یك رطل بیاشام می گوید از آن پسش آن جوان ما را خبر داد كه دو دفعه رفیق خود را به آن شربت معالجت كرد و به اذن خدای عافیت یافت و دیگر در آن كتاب از محمد بن اسمعیل مروی است كه از حضرت امام رضا علیه السلام شنیدم فرمود «اكل الهندباء شفاء من كل داء ما من داء فی جوف ابن آدم الاقمعه الهندباء» خوردن كاسنی شفای هر دردی است هیچ دردی در شكم آدمی زاد نباشد جز اینكه چون آب كاسنی بخورد آن درد را بر كند .

و دیگر در آن كتاب از سعد بن سعد مروی است كه گفت در حضرت ابی الحسن علیه السلام عرض كردم ما أشنان می خوریم فرمود كان ابوالحسن علیه السلام اذا توضا ضم شفتیه و فیه خصال تكره انه یورث السل و یذهب بماء الظهر و یوهن الركبتین» هر وقت حضرت ابی الحسن علیه السلام دست و دهان مبارك را بعد از خوردن طعام می شست و در آن ششتن اشنان بكار می برد هر دو لب مبارك را بر هم می گذاشت تا از اشنان چیزی داخل دهان آن حضرت نشود پس چگونه خوردن آن نیكو خواهد بود و می فرماید



[ صفحه 135]



در آن چند خصلت است كه مكروه است یكی این است كه مرض سل می آورد دیگر اینكه آب مردی را می برد و دیگر اینكه هر دو زانو را سست می گرداند .

در تحفه حكیم مؤمن می نویسد اشنان گیاهی است كه گازران به آن جامه شویند ده درهمش كشنده و پنح درهمش بچه را از شكم افكند خواه مرده یا زنده باشد سبوس آن برای جلای دندان مفید است و هم در آن كتاب از احمد بن یزید مروی است كه حضرت ابی الحسن علیه السلام فرمود : «اكل الاشنان یبخر الفم» خوردن اشنان دهان را بدبوی كند و نیز در آن كتاب از سلیمان جعفری مسطور است كه حضرت ابی الحسن رضا علیه السلام فرمود «اتدری مما حملت مریم» آیا می دانی مریم علیهاالسلام از چه چیز آبستن شد ؟ عرض كردم نمی دانم مگر اینكه تو با من خبر دهی فرمود «من تمر الصرفان نزل بها جبرئیل فاطعمها فحملت» از خرمای صرفان كه جبرئیل برای مریم بیاورد و مریم بخورد و به عیسی علیه السلام آبستن شد راقم حروف گوید این خبر مباركی است چه حمل مریم از جبرئیل بسی قال و قیل دارد چنانكه سخنها كرده اند و جوابها شنیده اند و این خبر كار را آسان می گرداند .

و نیز در كتاب سماء و عالم از عمر خلاد مسطور است كه حضرت امام رضا علیه السلام فرمود «كانت نخلة مریم العجوة و نزلت فی كانون و نزل مع آدم من الجنة العتیق و العجوة منهما تفرق انواع النخل» عجوه خرمای نیكوئی است در مدینه ، كانون اول و كانون ثانی اسم دو ماه رومی است می فرماید نخله مریم علیهاالسلام از عجوة بود و در كانون اول از آسمان رسید و با حضرت آدم عتیق و عجوة از بهشت به زمین رسید و سایر اقسام و انواع نخل ازین جنس پراكنده گردید و هم در آن كتاب از سلیمان بن سلیمان جعفری مذكور است كه تنی از آل علی علیه السلام ما را دعوت كرد پس امام رضا علیه السلام بیامد و ما نیز در خدمتش ملازمت داشتیم «فاكلنا و وقع علی الكد فالقی نفسه علیه و الناس یدخلون و الموائد تنصب لهم و هو مشرف و هم یتحدثون اذا نظر الی فاصغی برأسه فقال ابغنی قطعة تمر قال فخرجت فجئته بقطعة تمر فی قطعة قربة فاقبل یتناول و انا قائم و هو مضطبجع فتناول منها تمرات و هی بیدی ثم ركبنا دوابنا [و ابنا] فقال ما كان فی



[ صفحه 136]



طعامهم شی ء احب الی من التمرات التی اكلتها» .

مجلسی اعلی الله مقامه می فرماید وقع علی الكد یعنی واقع شد صاحب خانه از بابت كثرت مردمان و ورود مانند حضرت رضا علیه السلام شخصی عظیم الشان و بزرگوار برایشان بر مشقت و زحمت یا این است كه علی به تشدید یاء باشد یعنی اشتد علی الامر لذلك دشوار گشت امر بر من به واسطه این حال پس بیفكند صاحب خانه خود مرا بر آن حضرت علیه السلام محض تعظیم و تكریم آن حضرت یا اینكه آن حضرت خود را بر خوان طعام بیفكند و از آنچه بر خوان نهاده بودند چیزی نخورد و آنكس یعنی امام علیه السلام یا صاحب خانه مشرف بر آن جماعت بودند پس سرش را بدانسوی آورد و گفت قطعه تمری به من آر و این خبر در چند موضع تصحیف شده است بالجمله می گوید پس ما بخوردیم و صاحب بیت را مشقت آن ازدحام در سپرد و خویشتن را به تعظیم آن حضرت بر او افكند و مردمان همی درآمدند و مائده ها برای ایشان بر می نهادند و آن حضرت بر آن جماعت مشرف بود و ایشان در حدیث و حكایت بودند پس نظر به من افكند و سر بدانسوی درآورد و فرمود قطعه تمری به من بیاور من بیرون شدم و یك قطعه تمری در قطعه پوستی برای او حاضر كردم پس از آن تناول نمود و من ایستاده و او خوابیده بود و از آن خرما همچنانكه بدست من اندر بود دانه ی چند تناول فرمود و از آن پس بر مركبهای خود برآمدیم [ و برگشتیم] و آن حضرت فرمود در جمله طعام ایشان هیچ چیز از آن تمراتی كه خوردم دوست تر نداشتم .

و نیز در كتاب سماء و عالم از عثمان احول مروی است كه از حضرت ابی الحسن علیه السلام شنیدم فرمود «لیس من الدواء الا و هو یهیج داء و لیس شی ء فی البدن انفع من امساك الید الاعما یحتاج الیه» هیچ دوائی نخورند جز اینكه دردی را به حركت آورد و هیچ معالجه برای حفظ صحت بدن سودمندتر از پرهیز و امساك از خوردن آنچه به آن حاجت ندارند نافع تر نیست اگر چه دوای بیرون از موقع و معالجه بدون هنگام باشد و نیز در آن كتاب و كتاب عیون اخبار از اسمعیل خراسانی از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه فرمود «لیس الحمیة من الشی ء تركه انما الحمیة من



[ صفحه 137]



الشی ء الاقلال منه» پرهیز از پاره ی مأكولات و مشروبات و امثال آن به ترك آن گفتن نیست ، بلكه مراد از پرهیز این است كه بسیار نخورند تا اسباب ثقل و زحمت و مرض گردد .

و هم در آن دو كتاب از داود بن سلیمان از حضرت امام رضا از آباء عظامش علیهم السلام مروی است كه رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود «سید طعام الدنیا و الاخرة اللحم و سید شراب الدنیا و الاخرة الماء و انا سید ولد آدم و لا فخر» برترین طعامهای دنیا و آخرت گوشت و بهترین مشروبات دنیا و آخرت آب زلال است و من آقا و برترین فرزندان آدم هستم و فخری نیست یعنی نمی خواهم این سخن را از روی فخر و فزونی و خودستائی گویم یا اینكه مرا چندان مفاخر و مراتب و مآثر عالیه است كه به این سیادت مفاخرتی نیست و هم در آن كتاب و مكارم الاخلاق از سعد بن سعد اشعری مروی است كه در حضرت امام رضا علیه السلام عرض كردم ما خانواده ی هستیم كه گوشت میش نمی خوریم فرمود از چه روی عرض كردم می گویند مورث هیجان مره صفرا می شود فرمود ای سعد اگر خدای تعالی چیزی را اكرم از ضأن می دانست آن را فدای اسمعیل می گردانید .

و هم در آن كتاب مروی است كه حضرت امام رضا علیه السلام فرمود «اشتر لنا من لحم المقادیم و لا تشتر المآخیر فان المقادیم اقرب من المرعی و ابعد من الاذی» برای ما از گوشت سر و دست بخرنه از گوشت طرف پائین چه سر و دست بچریدنگاه نزدیكتر و از اذی و آزار دورتر است و هم در آن كتاب از علی بن سلیمان مروی است گفت در خدمت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام كله های پخته خوردیم پس آن حضرت بفرمود تا سویق بیاوردند عرض كردم مرا امتلائی حاصل شده است فرمود «ان قلیل السویق یهضم الرؤس و هو دواؤه» سویق اندك كله ها را هضم می كند و دوای آن است و هم در كتاب سماء و عالم از حضرت امام رضا از آباء عظامش علیهم السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت كرده اند كه فرمود «ضعفت عن الصلوة و الجماع فنزلت علی قدر من السماء فاكلت منها فزاد فی قوتی قوة أربعین رجلا فی البطش و الجماع و هو الهریسة» در



[ صفحه 138]



سپردن نماز و نوافل و مباشرت نسوان سست شدم پس دیگی از آسمان برای من بیاوردند و از آنچه در آن دیگ بود بخوردم و نیروی چهل مرد نیرومند را در بطش و شدت و جماع حاصل كردم و آن دیگ هریسه و ترید بود و هم در سماء و عالم و عیون اخبار از حضرت امام رضا از آباء عظامش مروی است كه حسن بن علی صلوات الله علیهم فرمود پیغمبر صلی الله علیه و آله هر وقت طعامی می خورد عرض می كرد «اللهم بارك لنا فیه و ارزقنا خیرا منه» و هر زمان شیر تناول می كرد یا می آشامید عرض می كرد «اللهم بارك لنا فیه و ارزقنا منه» .

و هم در آن كتاب از جعفری مروی است كه حضرت ابی الحسن علیه السلام فرمود و «أبوال الابل خیر من البانها و یجعل الله الشفاء فی ألبانها» بول شتر از شیر شتر بهتر است و خداوند تعالی شفاء را در شیرهای شتر قرار داده است و هم در آن كتاب از اسمعیل بن علی دعبلی از حضرت امام رضا از پدران بزرگوارش از علی بن الحسین علیهماالسلام مروی است كه فرمود «شیئان ما دخلا جوفا قط الا افسداه الجبن و القدید» دو چیز است كه هرگز در هیچ شكمی اندر نشده است مگر اینكه فاسدش گردانیده یكی پنیر و دیگر گوشت كهنه است و این خبر بالتمام در كتاب احوال حضرت امام زین العابدین صلوات الله علیه سبقت نگارش گرفت و هم در آن كتاب سند به حضرت امام رضا علیه السلام می رسد كه فرمود «من أراد الماست و لا یضره فلیصب علیها الهاضوم» هر كس می خواهد كه ماست بخورد و زیانش نرساند بباید هاضوم بر آن بریزد عرض كردم هاضوم چیست فرمود نانخواه یعنی شونیز .

و نیز در عیون اخبار و كتاب سماء و عالم از دارم بن قبیصه از حضرت رضا از آباء عظامش علیهم السلام مروی است «كان النبی صلی الله علیه و آله یاكل الطلع و الجمار بالتمر و یقول ان ابلیس یشتد غضبه و یقول عاش ابن آدم حتی اكل العتیق بالحدیث» مجلسی اعلی الله مقامه می فرماید طلع از درخت خرما چیزی است كه بیرون می آید مانند دو نعلی كه بر روی هم نهاده باشند و بار درخت بر هم نهاده شده در میان آنها و كنار آن تیز كرده شده است و یا آنچه پیدا می شود در پوست آن و آشكار شدن آن ثمر درخت در



[ صفحه 139]



اول ظهور آن و نامیده می شود كفری و آنچه در اندرون آن است به واسطه سفیدی آن اغریض می نامند و در تحفه حكیم مؤمن می نویسد طلع شكوفه درخت خرما است كه بعد از شكفتن كشن خرما از غلاف آن بیرون می آید مانند آرد و آن را دقیق النخل یعنی آرد درخت خرما نامند و بدون اینكه این دقیق بر ثمر نخیل پاشیده گردد بار نمی بندد و جمار بر وزن رمان پیه درخت خرما است مثل جامور بر وزن كافور و بعضی گفته اند پوست آن است و از خوردن آن طبیعت بسته می شود و دیر از معده می گذرد بالجمله می فرماید رسول خدای صلی الله علیه و آله طلع و جمار را با تمر می خورد و می فرمود شیطان خشمش سخت می گردد و می گوید فرزند آدم از هیچ چیز روی بر نمی تابد چندانكه كهنه را به دستیاری تازه می خورد ، و هم در آن دو كتاب از رسول خدای صلی الله علیه و آله به روایت امام رضا علیه السلام مسطور است كه فرمود «الكمأة من المن الذی انزل الله تعالی علی بنی اسرائیل و هی شفاء العین و العجوة التی من البرنی من الجنة و هی شفاء من السم» سماروغ از همان منی است كه خدای تعالی بر جماعت بنی اسرائیل از آسمان فروفرستاد و در قرآن یاد كرده و چشم را شفاء می بخشد و عجوه خرمائی كه از برنی است از بهشت و شفای زهر است صاحب قاموس می گوید عجوه به فتح عین مهمله خرمای آكنده و پرمغزی است در حجاز و عجایه خرمائی است در مدینه و برنی بر وزن بصری خرمائی است معروف و معرب بر نیك یعنی بار نیك است و نیز گفته اند عجوه نوعی از خرمای مدینه است و از صیحانی بزرگتر و رنگش مایل به سیاهی است و برنی نیكوترین انواع خرما می باشد .

و نیز در سماء و عالم و عیون اخبار از حضرت امام رضا علیه السلام در تفسیر آیه شریفه «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم» می فرمود نعیم خرما و آب سرد است و فرمود هر وقت رسول خدای صلی الله علیه و آله خرما می خورد خستویش را بر پشت كف مبارك می چید پس از آنش دور می افكند و فرمود جبرئیل علیه السلام به خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض كرد بر شما باد به خوردن برنی كه بهترین خرماهای شما می باشد به خدای عزوجل نزدیك و از آتش دور می نماید شاید مقصود این است كه خوردن آن موجب خلط صالحی می شود كه



[ صفحه 140]



دعوت به حالات و اوصاف سعیده می كند كه موجب تقرب به خدای تعالی و دوری از دوزخ می شود و فرمود برای پیغمبر صلی الله علیه و آله خربزه و خرما آوردند و از هر دو بخورد و فرمود هذان الاطیبان این هر دو خوب و نیكو است و فرمود رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود «كلوا التمر علی الریق فانه یقتل الدیدان فی البطن» خرما را ناشتا بخورید زیرا كه كرمهای شكم را می كشد ، صدوق علیه الرحمه می فرماید مقصود از تمر تمام اقسام خرما می باشد مگر برنی كه خوردن آن ناشتا مورث فالج است و نیز در آن كتاب از داود بن سلیمان فراء از حضرت امام رضا از آباء بزرگوارش مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود «كلوا العنب حبة حبة فانها اهنا و امرء» انگور را دانه دانه بخورید چه به این نوع خوردن گواراتر و سبك تر و خوش گذرنده تر است .

راقم حروف گوید شاید یكی از حكمتهای این كار این است كه ذراریح كه سمیت شدید دارد و به فارسی كفش دوزك گویند غالبا در خوشه انگور جای می كند و چون بی تأمل بخورند آن جانور زهردار را بخورند .

و هم در آن كتاب به همان اسناد مروی است كه امیرالمؤمنین علیه السلام انگور را با نان می خورد و نیز آن حضرت می فرمود : «العنب ادم و فاكهة و طعام و حلوا» انگور نان خورش و میوه و طعام و شیرینی است یعنی چون كسی انگور را بخورد چنان است كه هر چهار را خورده باشد و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش از علی علیهماالسلام مروی است كه رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود «علیكم بالزبیب فانه یكشف المرة و یذهب بالبلغم و یشد العصب و یذهب بالاعیاء و یحسن الخلق و یطیب النفس و یذهب بالغم» بر شما باد به خوردن مویز كه صفرا را می گشاید و بلغم را می رباید و پی را سخت می نماید و كندی و ماندگی را می زداید و خلق و خوی را نیكو می سازد و نفس را خوش و خرم می كند و اندوه را می برد و هم در آن كتاب و عیون اخبار از حضرت رضا علیه السلام از پدران بزرگوار از علی صلوات الله علیهم مذكور است كه فرمود «من اكل احدی و عشرین زبیبة حمراء علی الریق لم یجد فی جسده شیئا تكرهه» هر كس بیست و یك دانه مویز سرخ در حالتی كه ناشتا باشد



[ صفحه 141]



بخورد در جسد خود چیزی كه او را مكروه باشد نخواهد یافت و هم به این سند از علی علیه السلام مروی است كه فرمود «الزبیب یشد القلب و یذهب بالمرض و یطفی الحرارة و یطیب النفس» مویز دل را محكم می كند و مرض را می برد و حرارت را حاموش می نماید و نفس را خوش و خوب می سازد و هم به این سند مروی است كه فرمود «من أدام اكل احدی و عشرین زبیبة حمراء علی الریق لم یمرض الامرض الموت هر كس بخوردن بیست و یك دانه مویز سرخ در حال ناشتا مداومت نماید ناخوش نمی شود مگر به مرض موت .

و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش علیهم السلام مسطور است كه رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود «كلوا الرمان فلیست منه حبة تقع فی المعدة الا أنارت القب و اخرست الشیطان اربعین یوما» انار بخورید كه هیچ دانه از آن در معده نیفتد جز اینكه دل را روشن سازد و شیطان را تا چهل روز گنگ بگرداند و هم به این سند از امیرالمؤمنین سلام الله علیه مروی است كه فرمود «كلوا الرمان بشحمه فانه دباغ للمعدة» بخورید انار را با پیه آن یعین آن پرده نازك روی دانها چه معده را پاك و دباغت نماید و به همین اسانید از علی بن الحسین مسطور است كه حضرت ابی عبدالله حسین بن علی علیهم السلام فرمود كه ابن عباس می گفت رسول خدای صلی الله علیه و آله هر وقت اناری می خورد هیچ كس را در آن شركت نمی داد می فرمود در هر اناری یك حبه از دانهای بهشت است و نیز به همین اسناد از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مروی است كه فرمود چهار چیز است كه از بهشت نازل شده است انگور رازقی و خرمای مشان و انار املیسی و سیب شعشعانی یعنی شاهی و در خبر دیگر بجای سیب سفر جل یعنی آبی مذكور شده است .

و به همین اسناد مسطور است كه امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرمود «اطعموا صبیانكم الرمان فانه اسرع لالسنتهم» كودكان خود را انار بخورانید چه خوردن آن برای گشایش زبان آنها سریع تر است و نیز در سماء و عالم از قاسم بن حسن بن علی بن یقطین مروی است كه حضرت ابی الحسن رضا علیه السلام می فرمود «حطب الرمان



[ صفحه 142]



ینقی الهوام» سوزانیدن چوب و هیزم انار حشرات الارض را دور و منفی می گرداند معلوم باد یكی از معانی این گونه اخبار این است كه در انار خاصیتی است كه رفع اخلاط ردیه سوداویه می كند و قلب را روشن و از وساوس نفسانی و هواجس شیطانی دور می نماید و به اخلاق سعیده كه اسباب خوشنودی یزدان و تقرب به آستان ایزد سبحان است باز می دارد .

و هم در آن كتاب و عیون اخبار مروی است كه طلحة بن عبدالله به حضرت رسول خدای صلی الله علیه و آله تشرف جست و در دست مبارك آن حضرت یك دانه بهی بود آن حضرت آن سفر جل را به دست مبارك می گردانید پس بسوی طلحه افكند و فرمود ای ابومحمد بگیر این را «فانها تجم القلب» همانا آبی دل را راحت و آسایش می رساند . و هم در آن دو كتاب از حضرت امام رضا از آباء عظامش مروی است كه علی علیهم السلام فرمود روزی به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله درآمدم در دست مباركش بهی بود پس شروع به خوردن كرد و مرا بخورانید و می فرمود بخور ای علی چه این هدیه ایست از جانب خداوند جبار بسوی من و تو ، می فرماید در آن سفر جل تمام لذتها را یافتم پس از آن با من فرمود ای علی هر كس سه روز ناشتا بخورد ذهنش صافی و اندرونش از حلم و علم مملو و كبدش از كید ابلیس و لشگریان ابلیس نگاهداشته می شود و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه برای پیغمیر صلی الله علیه و آله سفر جلی به هدیه آوردند آن حضرت آن آبی را با دست مبارك بزد و پاره ساخت و سفر جل را سخت دوست می داشت و بخورد و به آنكسان كه از اصحاب آن حضرت و حاضر بودند بخورانید پس از آن فرمود بر شما باد بخوردن آن چه دل را روشن و ظلمت و تاریكی و غشاوه صدر را می برد و اندوه را زایل می كند و هم از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه فرمود «علیكم بالسفر جل فانه یزید فی العقل» بر شما باد بخوردن سفر جل چه بر جوهر عقل می افزاید و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه فرمود رسول خدای را نظر كردن به اترج سبز و سیب سرخ بعجب می آورد .

و نیز از حضرت رضا از آباء عظامش از علی علیهم السلام مروی است كه رسول



[ صفحه 143]



خدای صلی الله علیه و آله فرمود بر تو باد به روغن زیت پس بخور آن را و به آن تدهین كن چه هر كس از آن بخورد و تدهین كند تا چهل روز شیطان بدو نزدیك نشود و هم در آن كتاب و مكارم الاخلاق از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه فرمود «نعم الطعام الزیت یطیب النكهة و یذهب بالبلغم و یصفی اللون و یشد العصب و یذهب بالوصب و یطفی الغضب» خوب طعامی است زیت دهان راخوش بوی كند و بلغم را می برد و رنگ رخساره را صاف می گرداند و پی را سخت می نماید و رنج را برمی دارد و آتش خشم را فرو می كشاند و دیگر در آن كتاب از احمد بن محمد بن ابی نصر مروی است كه امام رضا سلام الله فرمود «التین یذهب بالبخر و یشد العظم و ینبت الشعر و یذهب بالداء حتی لا یحتاج معه الی دواء» خوردن انجیر گند بغل و دهن را می رباید و استخوان را سخت می گرداند و موی را می رویاند و درد را چنان از بدن می برد كه با وجود آن به هیچ دوائی حاجت نمی رود و فرمود «التین اشبه شی ء بنبات الجنة و هو یذهب بالبخر» انجیر شبیه تر چیزی به نبات و روئیدنیهای بهشت است و بوی خوش را از بغل و دهن و جز آن می برد .

و نیز در آن كتاب از یحیی بن موسی صنعائی مروی است كه در منی به حضرت ابی الحسن ثانی یعنی امام رضا مشرف شدم و ابوجعفر یعنی امام محمد تقی علیهماالسلام بر دامان و ران مباركش نشسته بود و آن حضرت موزی را پوست می كند و به آن حضرت می خورانید موز معرب از اسم هندی است و به عربی طلح نامند ساقش تا سه ذرع و برگش دراز و عریض و ثمرش سبز و به قدر خیار كوچكی نارسش را چیده در كاه می گذارند تا زرد و شیرین شود ثمرش تا هفتاد روز می رسد و موقوف به فصل و زمان معینی نیست رطوبت ثمرش لزج و شیرین مانند عسل است در علم فلاحت مذكور است كه چون دانه خرما را در قلقاس نشانده تسقیه كنند و سرگین اسب در محل غرس بریزند درخت موز می شود در حرارت معتدل و در درجه دوم تر است بدن را فربه كند و معده را مرطوب و سینه را ملین و بعد از هضم كثیر الغذاء و مولد خون و محرك باه محرورین می باشد



[ صفحه 144]



و اكثارش زیان دارد نوشته اند موز به فتح میم ثمره شجره ایست كه در اكثر بلاد نزدیك دریا می روید و موز و نخل جز در بلاد حاره نمی روید و دیگر از زیاد قندی مروی است كه گفت به حضرت امام رضا علیه السلام درآمدم و در حضور مباركش توری و در آن تور آلوی بخارای سیاه تازه [3] بود فرمود «انه هاجت بی حرارة واری الاجاص یطفی الحرارة و یسكن الصفراء و ان الیابس منه یسكن الدم و یسكن الداء الدوی باذن الله عزوجل» حرارتی در مزاج من جنبش كرده بود و آلوی سیاه را برای اطفاء آن حرارت و تسكین صفراء مفید دیدم و آلوی خشك بخارا برای تسكین طغیان خون و مرضی كه علاجش سخت باشد و اطباء را از معالجه بیچاره گرداند به اذن خدای عزوجل نیكو است . تور ظرفی است كه از مس یا سنگ مانند طغار بسازند و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا از آباء گرامش از محمد بن علی علیهم السلام مروی است كه فرمود اترج ثقیل و سنگین است و چون خورده شود نان خشك آن را از معده هضم می نماید .

و هم در آن كتاب از جعفری مروی است كه حضرت ابی الحسن علیه السلام فرمود «ای شی ء یأمركم اطبائكم من الاترج» طبیب های شما در باب اترج چه حكم با شما می كنند عرض كردم به ما می گویند قبل از طعام بخوریم فرمود لكن من به شما می فرمایم كه بعد از طعام بخورید به روایتی دیگر عرض كرد اطبای ما می گویند اترج را ناشتا بخورید فرمود لكن من شما را امر می كنم كه در حالتیكه سیر باشید بخورید و نیز در آن كتاب از یاسر خادم مروی است كه حضرت امام رضا علیه السلام فرمود خوردن خربزه در حالتیكه ناشتا باشند مورث فالج است و به قولی مورث قولنج است و نیز در آن كتاب از سلیمان بن جعفر مروی است كه حضرت رضا از پدران والا تبارش روایت كرد كه امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم خربزه را برگرفت تا بخورد و آن خربزه را تلخ دید و دور افكند و فرمود بعدا و سحقا عرض كردند یا امیرالمؤمنین چیست



[ صفحه 145]



این خربزه فرمود رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود خداوند تعالی عقد مودت و دوستی ما را بر هر حیوانی و گیاهی بگرفت پس هر چه قبول میثاق را نمود گوارا و نیكو شد و آنچه قبول عهد و میثاق را نكرد شور و تلح شد و هم در سماء و عالم از ابوسعید آدمی مروی است كه گفت كسی با من گفت كه حضرت ابی الحسن علیه السلام را نگران شده بود كراث یعنی تره را از مشاره یعنی از كردو [4] تناول می نمود و به آب می شست و می خورد و از داود بن ابی داود مأثور است كه مردی با وی حدیث كرده بود كه حضرت ابی الحسن علیه السلام را در خراسان دیده بود كه در بستان تره را به همان حال كه بود می خورد بعضی عرض كردند زمین این را كود ریخته اند فرمود «لا یعلق منه شیئا و هو جید للبواصیر» چیزی به آن نمی چسبد و برای مرض بواسیر نیكو است .

مجلسی اعلی الله مقامه می فرماید در حدیث عمر است «أن رجلا كان یسمد أرضه بعذرة الناس» مردی زمین زراعتگاه خود را با عذره ی مردمان تقویت می كرد عمر گفت آیا راضی نمی شود یكی از شما تا مردمان را اطعام كند آنچه را كه از او بیرون می آید ؟ سماد آن چیزی است كه در ریشه زرع و سبزی از عذره و ذبل می ریزند تا نبات آن نیكو شود و كلام امام علیه السلام كه فرمود لا یعلق منه شی ء یا مبنی بر استحاله است یا برای اینكه معلوم نیست ملاقات چیزی از آن را برای آنچه روئیده است پس غسل در خبر سابق محمول بر استحباب و نظافت است یعنی نه بر طریق وجوب است .

و هم در آن كتاب از یحیی بن سلیمان مروی است كه گفت حضرت ابی الحسن علیه السلام را در خراسان در بوستانی دیدم كه تره می خرود عرض كردم فدایت گردم مردمان روایت می كنند كه كاسنی را هر روز از بهشت قطره بر آن می چكد ؟ فرمود اگر كاسنی را قطره از بهشت بر آن می چكد «فان الكراث منغمس فی الماء فی الجنة» تره در بهشت در آب بهشت منغمس می باشد ، عرض كردم می گویند مسمد است فرمود چیزی



[ صفحه 146]



به آن نمی چسبد : و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است «علیكم باكل الهندباء فانها تزید فی المال و الولد و من احب أن یكثر ماله و ولده فلید من اكل الهندباء» بر شما باد بخوردن كاسنی چه خوردن آن مال و فرزند را زیاد می نماید پس هر كس دوست بدارد كه مال و فرزندش بسیار شود باید در خوردن آن مداومت نماید .

و نیز در حدیث دیگر كاسنی را نسبت به خود می دهد و می فرماید بر شما باد بخوردن بقله و سبزی كاسنی چه كاسنی بر مال و فرزند فزونی می دهد و هم در سماء و عالم از حضرت رضا سلام الله علیه مسطور است كه فرمود كاسنی شفای هزار درد است هیچ دردی در درونی نیست مگر اینكه كاسنی آن را قمع می نماید و یكی روز تنی از حشم آن حضرت راتب و دردسر فروگرفته بود بفرمود تا كاسنی بیاوردند و امر كرد تا بكوبیدند و بر روی كاغذی ریختند و روغن بنفشه بر آن برچكانیدند و بر سر آن شخص بگذاشتند و فرمود این دواتب را بر می كند و صداع را برمی برد .

و هم از آن حضرت از حضرت امیرالمؤمنین مروی است كه رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود «مامن صباح الاوتقطر علی الهندباء قطرة من الجنة فكلوه و لا تنفضوه» هیچ روزی صبح نشود مگر اینكه از بهشت قطره بر كاسنی بچكد پس بخورید آن را و میفشانیدش .

و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه فرمود «البادروج لنا و الجر جیر لبنی امیه» ریحان از ماست و تره و تیزك از بنی امیه است بادروج لغت نبطی است به عربی جوك و به فارسی ریحان كوهی نامند و بری و بستانی می باشد و تخمش را بر شربت قند می خورند . در كتب ادویه و طبیه خاصیت بسیار از آن نوشته اند جرجیر تره تیزك است و در پاره اخبار است كه آخرالامر در جهنم سبز می شود .

و هم در آن كتاب از بزنطی مروی است كه حضرت امام رضا علیه السلام با من فرمود ای احمد «كیف شهوتك للبقل» میل و رغبت تو با سبزی چگونه است عرض كردم تمام سبزیها و بقولات را دوست می دارم فرمود «فاذا كان كذالك فعلیك بالسلق فانه ینبت علی شاطی ء الفردوس و فیه شفاء من الادواء و هو یغلظ العظم و ینبت اللحم و لولا أن



[ صفحه 147]



تمسه ید الخاطئین لكانت الورقة منه تستر رجالا» چون چنین است پس بر تو باد به چغندر زیرا كه چغندر بر كنار فردوس برین می روید و شفای همه دردها است استخوان را درشت می كند و گوشت را می رویاند و اگر دست بزه كاران بدان نرسیده بود هر برگی از آن چندان بزرگ و با بركت می شد كه چند مرد را بپوشاند عرض كردم محبوب ترین بقول چغندر است ؟ فرمود شكر و سپاس می كنم خدای را كه بر آن معرفت یافتی و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه فرمود «لا یخلو جوفك من طعام و اقل من شرب الماء و لا تجامع الا من شبق و نعم البقلة السلق» نباید شكمت هرگز از طعام خالی بماند و آب را اندك بیاشام و تا طبیعت تو مایل و آرزومند جماع نشود مباشرت مجوی و نیكو بقله و سبزئی است چغندر و دیگر در آن كتاب از محمد بن عیسی مسطور است كه حضرت امام رضا علیه السلام فرمود «اطعموا مرضاكم السلق یعنی ورقه فان فیه شفاء و لا داء معه و لا غائلة له و یهدی ء نوم المریض و اجتنبوا اصله فانه یهیج الصفرا» بیماران خود را برگ چغندر بپزید و بخورانید چه در برگ چغندر شفاء است و هیچ دردی با آن نیست و غائله برای آن نباشد و اسباب راحت و به خواب رفتن مریض است و از بیخ آن اجتناب كنید كه محرك سوداء است و هم از حضرت ابی الحسن علیه السلام مروی است كه فرمود : «ان السلق یقمع عرق الجذام و ما دخل جوف المبرسم مثل ورق السلق» چغندر رگ جذام و عرق خوره را می كند و هیچ چیز مثل برگ چغندر برای بیماران مفید و نافع نیست .

و دیگر در آن كتاب از داود بن فرقد مروی است كه از جضرت ابی الحسن علیه السلام شنیدم می فرمود «أكل الجزر یسخن الكلیتین و یقیم الذكر» خوردن گزر یعنی زردك كلیتین و گرده را مسخن و آلت رجولیت را بر پای می دارد ، عرض كردم فدایت گردم چگونه زردك بخورم كه دندان ندارم ؟ فرمود «مرالجاریة تسلقه و كله» كنیزك را فرمان كن تا نیم پز كند و بخور . و دیگر در آن كتاب از موسی بن هارون مسطور است كه حضرت ابی الحسن رضا علیه السلام فرمود «الباد نجان عند جداد النخل لا داء فیه» بادنگانی كه در كنار درختها و شاخهای نو رسیده ی خرما سر برآورد



[ صفحه 148]



هیچ دردی و مرضی در آن نیست و دیگر در آن كتاب مستطاب از حضرت امام رضا از آباء عظامش علیهم السلام مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «اذا طبختم فاكثروا القرع فانه یسر قلب الحزین» چون مطبوخی بكار آوردید كدوی بسیار در آن بریزید چه اسباب سرور دل اندوهگین می شود و هم به این سند از أمیرالمؤمنین علیه السلام مروی است كه فرمود «كان رسول الله صلی الله علیه و آله» یعجبه الدباء و یلتقطه من الصحفة» پیغمبر صلی الله علیه و آله را كدوی رومی بشكفت می آورد و از قدح آش بر می چید یعنی مأكول می داشت و هم در آن كتاب از آن حضرت علیه السلام مروی است كه درخت یقطین همان دبا است كه قرع یعنی كدو باشد صاحب قاموس گوید یقطین آن چیزی است كه از نبات و مانند آن دارای ساق نباشد و باهاء به معنی كدوی تر و تازه است و از سایر كتب لغت مفهوم می شود كه یقطین بر قرع و بر درخت آن اطلاق می شود لكن دبا و قرع جزبر بار اطلاق نمی شود لاجرم در این كلام باید مضافی را تقدیر نمود و در پاره اخبار و كتب طیبه می نویسند كدو بر عقل بر می افزاید .

و هم در آن كتاب از اسمعیل بن علی دعبلی از پدرش از حضرت رضا از پدران بزرگواش از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مروی است «الفجل اصله یقطع البلغم و یهضم الطعام و ورقه یحدر البول» بیخ ترب قاطع بلغم و هاضم طعام و برگش بول را روان می گرداند ، نادر خادم روایت كند كه حضرت ابی الحسن علیه السلام از كرفس یاد كرد فرمود «انتم تشتهونه و لیس من دابة الاوهی تحتك به» شما مایل به كرفس هستید و حال اینكه هیچ جنبنده نیست مگر اینكه به آن مایل است و بدان بشتابد مجلسی اعلی الله مقامه می فرماید این كلام مبارك بر مدح و ذم كرفس دلالت كند می توان بر مدح آن اشارت دانست به اینكه معنی این باشد كه دواب نیز بر نفع آن شناسا هستند و به آن مداوت كنند یا بزدم آن دلالت شمرد به اینكه ذوات سموم به آن شتاب گیرند و از سموم آنها به آن سرایت كند لكن معنی اول اظهر است ، چه بر منافع آن شرح داده اند .

و نیز در كتاب سماء و عالم و مكارم الاخلاق از حضرت امام رضا علیه السلام مروی



[ صفحه 149]



است كه فرمود «السداب یزید فی العقل غیرانه ینثر ماء الظهر» سداب را به یونانی فیجن و در تنكابن و دیلم بیم نامند می فرماید سداب در عقل می افزاید اما آب مردی را فاسد می كند سداب مشهور استكه قوه باه را زایل می گرداند و در اشعار و امثله مذكور است و فواید آن بسیار است و نیز در آن كتاب مسطور است كه شخصی از پیسی و مرض بهق در حضرت ابی الحسن شكایت برد بدو فرمان داد تا ماش را بپزد و به آب و اشكنه در طعامش مقرر دارد ماش از حبوبات نامدار و معتدل و برای اغلب امراض نافع و تب و زكام را مفید و چون با سركه بپزند برای ناخوشی جرب سودمند است ، و هم در آن كتاب و كافی مروی است كه شخصی گفت در خدمت ابی الحسن علیه السلام هریسه كه بكاورس طبخ شده بود بخوردم آن حضرت فرمود همانا این طعامی است كه برای آن ثقلی و غائله نیست و این طعام مرا خوش و عجب می آید لاجرم بفرمود تا برای من بساختند و این با شیر انفع و در معده الین است هریس و هریسه گندمی است كه می كوبند و می پزند با گوشت و داروهای گرم ، و نیز در آن كتاب و عیون اخبار از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه حضرتت امام رضا علیه آلاف التحیة و الثناء فرمود رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود «علیكم بالعدس فانه مبارك مقدس یرق القلب و یكثر الدمعة و قد بارك فیه سبعون نبیا آخرهم عیسی بن مریم» بر شما باد بخوردن عدس كه مبارك و مقدس است و دل را نازك نماید و اشك دیده را بسیار گرداند و هفتاد تن پیغمبر بر آن تبریك نهاده اند و آخر ایشان عیسی بن مریم علیهم السلام بودند معنی تبریك پیغمبر این است كه دعای بركت در آن نمودند یا بركت و منافعش را ظاهر فرمودند .

و هم در آن كتاب از حضرت ابی الحسن رضا علیه السلام مروی است كه فرمود «الحمص جید لوجع الظهر و كان یدعو به قبل الطعام و بعده» نخود برای درد پشت نیكو است و آن حضرت پیش از طعام و بعد از طعام می طلبید آن را . مجلسی - ره - می نویسد گویا این كردار ردی است بر اطباء كه اختصاص داده اند خوردن نخود را و نفع آن را در وسط طعام چنانكه صاحب قاموس نیز به خواص و منافع آن اشارت كرده و می گوید بشرط آنكه قبل از طعام و بعد از طعام نخورند بلكه در وسط طعام بخورند . از نادر





[ صفحه 150]



خادم مروی است كه حضرت ابی الحسن رضا علیه السلام نخود پخته را قبل از طعام بعد از طعام می خورد ، نوشته اند نیروی جماع كردن به سه چیز می باشد و این هر سه در نخود موجود است یكی طعامی است كه در آن حرارت باشد زیاده بر معمول تا موجب تقویت حرارت غریزی و منبه شهوت و جماع گردد دوم غذائی است كه در آن قوت غذاء و رطوبتش به اندازه باشد كه بدن را تر و تازه و منی را زیاد نماید سوم غذائی كه در آن ریاح و نفخ به اندازه باشد كه او را در قضیب را مملو سازد و اینها به جمله در حمص موجود می باشد منافع و خواص حمص در كتب طیبه و ادویه مشروح است .

دیگر در آن كتاب از احمد بن ابی نصر مروی است كه حضرت ابوالحسن رضا علیه السلام فرمود «اكل الباقلا یمخ الساق و یولد الدم الطری» خوردن باقلا ساق را مغز می دهد و تولید خون تازه می كند و دیگر در آن كتاب و مكارم الاخلاق مرقوم است كه حضرت امام رضا علیه السلام فرمود «لو أن الناس قصروا فی الطعام لاستقامت ابدانهم» اگر مردمان در خوردن طعام فزونی نجویند و به اندازه خورند ابدان ایشان استقامت جوید و نیز در سماء و عالم و عیون اخبار از حضرت امام رضا از آباء عظامش از امیرالمؤمنین علی علیه السلام مروی ات كه ابوجحیفه به حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد و از سنگینی معده و پر خوردن نفس می زد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود «اكفف جشاءك فان اكثر الناس فی الدینا شبعا اكثرهم جوعا یوم القیمه» این سنگینی و آروغ و نفس زدن را كه از پر خوردن است دست بدار چه بیشتر مردمان كه در این جهان سیر هستند در قیامت گرسنه و جوعان باشند راوی می گوید از آن پس ابوجحیفه تا گاهی كه به خدای پیوست هرگز شكمش را از طعام پر نكرد و به روایتی ابوجحیفه گفت سی سال بر می گذرد كه دیگر شكم خود را از طعام نینباشتم و به روایتی اگر بامداد غذا می خورد شامگاه نمی خورد یعنی شبانه روز یك دفعه طعام می خورد و هم در هر دو كتاب از حضرت رضا از پدران بزرگوارش علیهم السلام مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود «لیس شی ء ابغض الی الله من بطن ملان» هیچ چیز در حضرت خدای از شكم پر و انباشته مبغوض تر نیست .



[ صفحه 151]



معلوم باد از پر خوردن یا كم خوردن در كار خانه رزاق عالمیان كسر و نقصانی نمی رسد مقصود ازین قبیل اوامر حكمت سرائر این است كه شكم ممتلی اسباب ظهور امراض و تاریكی و تیرگی و خیرگی جان و دیده ی قلب و بی خبری از عوالم عوارف و معارف و مولد بلادت و جهالت و غوایت و قساوت و شقاوت و شهوت و طغیان و عصیان و حرص و آز و كندی در امور دنیا و آخرت است و نیز در آن كتاب از محمد بن عمر بن ابی حنتمه ی جمال مروی است كه در خدمت حضرت ابی الحسن از قلت فرزند شكایت بردم فرمود خدای را استغفار كن و تخم مرغ را با پیاز بخور و از موسی بن بكر مروی است كه گفت از حضرت ابی الحسن علیه السلام شنیدم می فرمود «اكثروا من البیض فانه یزید فی الولد» تخم مرغ بسیار بخورید چه خوردن آن اسباب فزونی می شود .

و هم در آن كتاب از علی بن موسی الرضا از آباء عظامش جعفر بن محمد علیهم السلام روایت است كه فرمود «ان الله تبارك و تعالی لیبغض البیت اللحم و اللحم الحسین» خداوند تبارك و تعالی خانه گوشت و گوشت فربی را دشمن می دارد ، یكی از اصحابش عرض كرد یابن رسول الله ما دوست می داریم گوشت را و خانهای ما از گوشت خالی نیست فرمود «لیس حیث تذهب انما البیت اللحم البیت الذی یؤكل فیه لحوم الناس بالغیبة و اما اللحم السمین فهو المتجبر المتكبر المختال فی مشیته» نه چنان است كه ترا گمان است مراد از بیت لحم آن بیتی است كه به واسطه غیبتی كه از مردمان در آنجا می رود گوشت مردمان را گویا می خورند و اما گوشت فربه همانا شخصی است كه متجبر و متكبر باشد و چون گام بردارد و خرام نماید منتی بر زمین و خلق اولین و آخرین و نازی بر ملائكه مقربین گذارد «ای زمین بنگر بریز كیستی» قال الله تعالی «ایحب احدكم ان یأكل لحم اخیه میتا . و ان الله لایحب كل مختال فخور» و می تواند معنی این باشد كه گوشت فراوان می خورند و خوردن گوشت بسیار یا در هر دو وقت طعام اسباب قساوت قلب می شود و تعبیر از متكبر مختال بلحم سمین بنا بر استعاره می باشد زیرا كه مختال بادی از كبر و غرور و ناز و فتور در جان و بینی خود افكند گویا چاق و فربه شده است .



[ صفحه 152]



و دیگر در آن كتاب از لفافی مسطور است كه در آن اوقات كه حضرت ابی الحسن علیه السلام در مكه معظمه جای داشت بدو فرستاد تا گوشت گاو برای آن حضرت می خرید «فیقد ده» در قاموس می گوید قدید به معنی بریده گردیده و شكاف یافته بدر ازا می باشد و تقدد یعنی یبس شاید گوشت خشكیده برای دوائی یا مصلحتی یا نوعی از قدید یعنی گوشت كهنه بوده و مكروه نمی داشته یا كراهت مخصوص به وقتی است كه آن قدید را بدون طبخ بخورند چنانكه كلینی روایت می كند كه شخصی به حضرت ابی عبدالله علیه السلام عرض كرد گوشت كهنه می شود و نمك بر آن می پاشند و در سایه مجفف می نمایند فرمود با كی بخوردن آن نیست چه نمك تغییر می دهد آن را یعنی مزاجش را می گرداند و هم از آن حضرت مروی است كه فرمود آن زن یهودیه پیغمبر خدای را در پاچه گوسفند مسموم ساخت چه آن حضرت ذراع را دوست می داشت و ورك و آنسوی ران را مكروه می شود ، و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا از پدران نامدارش علیه السلام مروی است كه رسول خدای صلی الله علیه و آله با علی علیه السلام در باب منفعت نمك فرمود هفتاد مرض و درد را كه پست ترین آنها خوره و پیسی و دیوانگی است شفا می دهد و هم در عیون اخبار به این سند مروی است كه رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود هر كس در هنگام خوردن طعام به نمك آغاز كند خداوند تعالی هفتاد درد را كه از همه كمترش جذام است از وی می برد .

و دیگر در سماء و عالم از عباس بن هلال از حضرت امام رضا از پدران بزرگوارش از رسول خدای صلی الله علیه و آله مروی است «خمس لا ادعهن حتی الممات الا كل علی الحضیض مع العبید و ركوبی الحمار مؤكفا و حلبی العنز بیدی و لبسی الصوف و التسلیم علی الصبیان لتكون سنة من بعدی» پنج چیز است كه تا زمانیكه ازین جهان بیرون شوم متروك نمی دارم یكی خوردن بر وری زمین با دیگر بندگان و عبید یعنی طعام را بر خاك و زمین گذاشته با غلامان و كنیزان جلیس می شوم و می خورم و مقید به اینكه بر روی خوان برافروخته بخورم نیستم دیگر اینكه بر در از گوشی بدون پالان سوار می شوم دیگر اینكه ماده بز را بدست خود می دوشم دیگر اینكه جامه موئین می پوشم و دیگر اینكه



[ صفحه 153]



در سلام راندن بر اطفال می كوشم تا این جمله بعد از من سنت بگردد و دیگران به آن رفتار نمایند و نیز در آن كتاب از معمر بن خلاد از حضرت ابی الحسن رضا علیه السلام مروی است كه می فرمود «من اكل فی منزله طعاما فقط منه شی ء فلیتناوله و من اكل فی الصحراء او خارجا فلیتر كه للطیر و السبع» هر كس در منزل خود طعامی بخورد و از آن طعام چیزی بیفتد باید بر گیرد و هر كس در غیر از منزل خود مثل بیابان یا بوستان یا غیر از آنها طعامی بخورد و چیزی ساقط شود باید برای مرغان و درندگان بجای بگذارد چنانكه در پاره اخبار دیگر وارد است كه تتبع و جستجوی آنچه از خوان بیفتاده در منزل مستحب است و بجای نهادن در بیابان اگر چه ران گوسفندی باشد استحباب دارد و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش صلوات الله علیهم اجمعین مروی است كه رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود : «یسقطمن المائدة مهور حورالعین» از خوان طعام مهرها و كابینهای حورالعین می ریزد و به همین سند مروی است كه حسین بن علی علیهماالسلام فرمود از رسول خدای صلی الله علیه و آله شنیدم می فرمود هر كس لقمه ی را بباید و آن را مسح و پاكیزه بدارد یا آنچه بر آن است بشوید و از آن پس بخورد هنوز در شكمش استقرار نیافته باشد مگر اینكه خداوند او را از آتش آزاد گرداند .

و نیز در آن كتاب از عبدالعزیز بن مهتدی مروی است كه امام رضا علیه السلام فرمود : «انما یغسل بالاشنان خارج الفم فاما ما داخل الفم فلا یقبل الغمر» . بدرستیكه شستن دهان با اشنان اختصاص به بیرون دهان دارد و اندورن دهان نشاید و ظرف آن نمی شود [5] و دیگر در مكارم الأخلاق و سماء و عالم از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است «لا تخللوا بعو درمان و لا بقضیب الریحان فانهما یحركان عرق الجذام» به چوب انار و شاخه ریحان خلال مكنید چه این دو چوب رك خوره را جنبش می دهند ، فرمود چنان بود كه رسول خدای صلی الله علیه و آله بهر چه بدست می آورد خلال می نمود مگر با برگ درخت



[ صفحه 154]



خرما و نی و رسول خدا فرمود خداوند رحمت كند آن كسان را از امت من كه در حال وضو و طعام خلال می نمایند و دیگر در سماء و عالم و عیون اخبار از امام رضا از پدران بزرگوارش مروی است كه علی علیه السلام فرمود سه چیز است كه قوه ی حافظه را زیاد می گرداند و بلغم را می برد : قرائت قرآن و عسل و لبان یعنی كندر و دیگر در مكارم الاخلاق مروی است كه حضرت امام رضا علیه السلام فرمود «اطعموا حبالاكم اللبان فان یكن فی بطنهن غلام خرج ذكی القلب عالما شجاعا و ان یكن جاریة حسن خلقها و خلقها و عظمت عجیزتها و حظیت عند زوجها» زنهای آبستن خود را كندر بخورانید اگر در شكم آنها پسر باشد چون به جهان آید ذكی القلب و دانا و دلیر گردد و اگر دختر باشد روی و خوی او نیكو و سرینش بزرگ گردد و نزد شوهرش خوش روزگار شود .

و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه فرمود «استكثروا من اللبان و استفوه و امضغوه واحب ذالك ال المضغ فانه ینزف بلغم المعدة و ینشفها و یشد العقل و یمری ء الطعام» لبان را بسیار بكار بندید و دهان بدان بیالائید و به دندان بخائید چه معده را از بلغم می شوید و پاكیزه و پاك می گرداند و جوهر عقل و گوهر خرد را سخت می نماید و طعام را گوارا می سازد و نیز در آن كتاب از امام رضا علیه السلام از پدر عالی گوهرش از جدش مروی است كه فرمود پدرم با من حدیث نمود كه حسین بن علی علیهماالسلام فرمود كه امیرالمؤمنین سلام الله علیه با من امر می فرمود كه جون خلال نمودیم آب نخوریم تا سه مرتبه مضمضه نكنیم و دیگر در آن كتاب از یاسر خادم مروی است كه گفت حضرت امام رضا علیه السلام فرمود «لاباس بكثرة شرب الماء علی الطعام» باكی نیست كه بعد از خوردن طعام آب بسیار بیاشامند پس از آن فرمود «ارایت رجلا یأكل مثل ذا طعاما - و جمع یدیه كلتاهما و لم یجمعهما و لم یفرقهما - لم یشرب علیهما الماء لم یكن ینشق بطنه» آیا چنان می بینی كه مردی این اندازه طعام بخورد آنگاه هر دو دست مباركش را فراهم آورده نه چندان جمع و نه از هم متفرق نمود پس از آن آب بر روی طعام نخورده شكمش پاره نشود .



[ صفحه 155]



و هم در آن كتاب و حلیة المتقین مسطور است كه امام رضا علیه السلام فرمود «الماء المسخن اذا غلیته سبع غلیات و قلبته من اناء الی اناء فهو یذهب بالحمی و ینزل القوة فی الساقین و القدمین» آب گرمی كه هفت دفعه بجوشد و از ظرفی به ظرفی دیگر بگردانند تب را بگیرد و هر دو ساق و هر دو قدم را نیرو می رساند و دیگر در مكارم الاخلاق مسطور است كه حضرت امام رضا علیه السلام فرمود «كلوا الباقلی بقشره فانه یدبغ المعدة» بخورید باقلی را با پوست آن چه دباغی معده را می كند و نیز در آن كتاب از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود : «الكماة من المن و ماؤها شفاء للعین» سماروغ از همان من است كه در قرآن باسلوی مذكرو است و آب آن چشم مرمود [6] را شفا می بخشد در حلیة المتقین مسطور است كه حضرت امام رضا علیه السلام فرمود در ظرفهای سفالی كه از مصر می آورند طعان نخورید .

و نیز در آن كتاب مذكور است كه چون خوان طعام در حضور مبارك امام رضا علیه السلام حاضر می شد كاسه می طلبید و از طعامهائی كه لذیذتر بود از هر طعامی اندازه ی بر می گرفت و به آن كاسه می گذاشت و می فرمود به مساكین و درویشان می دادند و ازین پیش این حدیث به همین تقریب مسطور و هم در آن كتاب از امام رضا علیه السلام منقول است كه چون رسول خدای صلی الله علیه و آله بعد از فراغت از طعام دست مباركش می شست آب در دهان مبارك می گردانید و مضمضه می فرمود و نیز منقول است كه چون حضرت امام رضا علیه السلام دست مبارك به اشنان می شست اشنان را در دهن كرده می خوائید و بیرون می افكند و هم از آن حضرت مروی است هر كس دستش پاكیزه باشد باكی نیست كه طعام بخورد بدون اینكه دست بشوید و نیز در كتاب سماء و عالم مسطور است كه حسن بن عبدالله تمیمی از پدرش روایت كند كه حضرت امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت فرمود كه علی صلوات الله علیهم ایستاده آب می خورد و فرمود رسول خدای صلی الله علیه و آله را دیدم همینطور نمود و هم در آن كتاب حدیثی در فواید شكر و عدم ضرر آن و آب گرم و سرد مسطور است و دیگر در آن كتاب از علی بن اسباط



[ صفحه 156]



مسطور است كه وقتی در خدمت امام رضا علیه السلام از شهر مصر سخن بود شنیدم از او فرمود رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود«لا تأكلوا فی فخارها و لا تغسلوا رؤسكم بطینها فانه یذهب بالغیرة و یورث الدیاثة» و به روایتی و تورث الذلة در ظرفهای سفالی مصر آب و طعام نخورید و سرهای خود را به گل مصر مشوئید چه این كار غیرت را می برد و مورث ذلت می شود مجلسی می فرماید ذهاب غیرت از سیاق قصه عزیز و زوجه ی او معلوم و بر متأمل مكشوف است و نیز در آن از جامع بزنطی منقول است كه از حضرت امام رضا علیه السلام از زین و لگامی كه در آن نقره بكار برده باشند سئوال كردم آیا بر این زین سوار می شوند فرمود «انكان مموها لاتقدر علی نزعه فلا بأس به والا فلایر كب به» اگر این نقره را در آن زین و برگ بطوری بكار برده باشند كه نتوانی از آن بر كنی باكی بر سوار شدن بر آن نیست والا نباید سوار شد ، و دیگر در آن كتاب از حضرت امام رضا روایت شده است كه از آن حضرت از ذوالفقار شمشیر رسول خدای صلی الله علیه و آله پرسش كردند كه از كجا بود فرمود جبرئیل از آسمانش فرود آورد و حلیه ی آن از نقره است و نزد من می باشد و دیگر در كتاب سماء و عالم مسطور است كه از حضرت امام رضا علیه السلام محمد بن بزیع از ظروف طلا و نقره بپرسید آن حضرت مكروه شمرد عرض كرد پاره از اصحاب ما روایت كرده اند كه حضرت ابی الحسن موسی علیه السلام آئینه از نقره پوشش كرده بودند فرمود «لا بحمدالله لا بحمدالله انما كانت لها حلقة فضة» نه چنین است حمد خدای را آن آئینه را حلقه از نقره بود و نزد من می باشد و در فقه الرضا مروی است كه فرمود با انگشتری طلا نماز مگذار و در ظرف طلا و نقره میاشام .

و نیز در سماء و عالم از مجاشعی مروی است كه حضرت امام رضا علیه السلام از پدرش از جدش علیهم السلام روایت كند كه از كیفیت دنانیر و درهم و حالات مردمان در آنها بپرسیدند ابوجعفر علیه السلام فرمود «هی خواتیم فی ارضه جعلها الله مصلحة لخلقه و بها تستقیم شئونهم و مطالبهم فمن اكثر له منها فقام بحق الله فیها وادی زكوتها فذاك الذی طابت و خلصت له و من اكثر له منها فبخل بها و لم یؤد حق الله فیها و اتخذمنها



[ صفحه 157]



الا نیة فذاك الذی حق علیه و عیدالله عزوجل فی كتابه» دنانیر و دراهم خواتیمی است در زمین خدای تعالی كه خدای آن جمله را محل صلاح مخلوق خود گردانیده و شئوق مخلوق و مطالب ایشان به آن مستقیم می شود پس هر كس را ازین جنس بسیار باشد و در آن جمله به حقوق خدای و راه راست و كار صحیح قیام جوید و زكوة آن را بدهد پس این زر و سیم برای او نیكو و خالص است و هر كس را این متاع عزیز بسیار نصیب دباشد و در صرف آن بخل ورزد و آن حقی را كه برای خدای در آن است ادا نكند و از آن طلا و نقره ظرف بسازد و فراهم نماید چنین كس را وعید و بیم خدای عزوجل كه در قرآن است بهره می شود خدای می فرماید «یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتكوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ماكنزتم لانفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون» و آیه قبل از این آیه ی شریفه این است «و الذین یكنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم» و آن كسان كه از روی حرص و بخل گنج می نهند طلا و نقره را و در راه خدای نفقه نمی كنند یعنی زكوة آن را نمی دهند چه در خبر آمده است «ما ادی زكوة فلیس بكنز» آنچه را كه زكوة آن را بدهند گنج نیست پس بشارت بده گنج نهندگان را كه زكوة آن را نداده باشند به عذابی دردناك كه داغ كردن اعضای ایشان باشد به دراهم و دنانیز غیر مزكاة ، آن عذاب در روزی است كه گرم كرده شود یعنی برافروزند آتش دوزخ را بر آن گنجها در آتش جهنم پس داغ كرده شود بر آن دراهم و دنانیز پیشانیهای ایشان كه هنگام دیدار نیازمندان گره بر آن می افكندند و پهلوهای ایشان كه از اهل فقر تهی همی كردند و پشتهای ایشان كه به درویشان می گردانیدند گفته اند كه اشرف اعضای ظاهر این سه عضو می باشند كه مشتمل بر اعضای رئیسه اند كه دماغ و دل و جگر است و گویند این است آنچه گنج نهاده بودید برای منفعت نفوس خودتان و امروز عین زیان نفوس شما و سبب عذاب یافتن آنها باشد ، پس بچشید و بال آن مال را كه ذخیره و گنج می نهادید .

علامه مجلسی علیه الرحمه می فرماید خواتیم جمع خاتم است و تشبیه دنانیر



[ صفحه 158]



و دراهم بخواتیم برای نقش آن یا عزت آن است یا برای آن می باشد كه جایز نیست از دنانیر و دراهم ظرف و امثال آن بسازند [7] چنانكه در انگشتری صلاح نیست چنانكه ازین پیش در شكستن حضرت ابی الحسن علیه السلام قضیب ملبس به فضه را سبقت نگارش یافت در حلیة المتقین مسطور است كه وقتی میهمانی در حضرت امام رضا مهمان نواز ساكنین ارض و سماء سلام الله علیه مشرف بود برای اصلاح چراغ دست بر كشید امام علیه السلام او را منع كرد و خود به دست مبارك خود اصلاح چراغ نمود و فرمود ما اهل بیت میهمان را خدمت نمی فرمائیم .

در مكارم الاخلاق از حضرت امام رضا سلام الله علیه مروی است كه رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود «اطفؤا المصابیح لاتجرها الفویسقة فتحرق البیت و ما فیه» چون با چراغ حاجت نیابید خاموش بسازید تا فویسقه اش [8] نكشاند و خانه و هر چه در خانه است نسوزد و هم در حلیة المتقین منقول است كه حضرت امام موسی و امام رضا روغن زنبق در بینی می چكانیدند و دیگر در آن كتاب از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است كه فرمود بسیار می شود كه خوابی می بینم و برای خود تعبیر می نمایم و به همان كه تعبیر می كنم واقع می شود و در همان كتاب منقول است كه امام رضا علیه آلاف التحیة و الثناء فرمود من دیشب مولای خود علی بن یقطین را در خواب دیدم كه در میان دو چشمش سفیدی بود تعبیر چنان كردم كه بدین حق اندر می شود و در حدیث دیگر منقول است كه یاسر خادم به خدمت امام رضا علیه السلام عرضه نمود كه به خواب اندر چنان دیدم كه هفده شیشه میان قفسی اندر بود ناگاه قفس بیفتاد و شیشها بشكست فرمود



[ صفحه 159]



اگر خوابت راست است می بایست شخصی از اهل بیت و خویشان من هفده روز پادشاه گردد و بعد از آن بمیرد پس محمد بن ابراهیم در كوفه با ابوالسرایا خروج كرد و چون هفده روز بر گذشت به دیگر جهان پیوست در كتاب مناقب مسطور است كه از حضرت امام رضا علیه السلام از طعم نان و آب بپرسیدند فقال «طعم الماء طعم الحیاة و طعم الخبز طعم العیش» مزه آب مزه ی زندگی و مزه نان مزه ی زندگانی است .

و نیز در بحارالانوار از یاسر خادم و نادر مروی است كه امام رضا علیه السلام با ما همی فرمود اگر من بر فراز شما بایستم و مشغول بخوردن طعام باشید به پای نشوید تا از خوردن فراغت یابید و بساشدی كه ما را می خواند و عرض می كردند مشغول اكل هستند می فرمود ایشان را به حال خود و خوردن طعام بگذارید تا فارغ شوند و از نادر خادم مروی است كه چنان بودی كه حضرت ابی الحسن علیه السلام هر وقت یكتن از ما مشغول خوردن طعام بودی او را به خدمتی امر نمی فرمود تا گاهی كه از خوردن طعام فارغ گردیدی و هم از نادر مروی است كه امام رضا جوزینجه را یعنی جوزینه را بر روی هم می گذاشت و مرا می خورانید صلوات الله و سلامه علیه الی آخر الزمان . ممكن است مراد از جوزینجه جوز آغند باشد كه از برگ هلو یا آلو و مغز گردو و قند می سازند و اقسام مختلف دارد و از همه بهتر آن است كه با قند و مغز بادام ترتیب داده در رشته كشند .

در كتاب حلیة المتقین از حضرت امام موسی و امام رضا علیهماالسلام منقول است كه سنتهای پنهانی حضرت ابراهیم علیه السلام ده چیز است پنج در سر پنج در بدن اما آن پنج كه در سر است مسواك نمودن و شارب گرفتن و موی را دو بهره كردن تا جای مسح گشوده شود و مضمصه كردن یعنی آب به دهان بردن و گردانیدن و ریختن و استنشاق نمودن یعنی در بینی كردن و بر كشیدن اما آن پنج كه در بدن است ختنه كردن و موی از پشت زهار تراشیدن و موی زیر بغلها را كندن و استنجاء كردن و ناخن بر گرفتن و ریش را بلند گذاشتن و موی سر را تراشیدن و مسواك نمودن و خلال كردن و به روایت دیگر آن پنج كه در بدن است مویهای بدن را پاك نمودن



[ صفحه 160]



و ختنه كردن و ناخن گرفتن و غسل جنایت كردن و استنجا به آب كردن و از رسول خدای صلی الله علیه و آله مروی است كه اگر نه این بود كه بر امت من دشوار می شد هر آینه بر ایشان واجب می گردانیدم كه در هنگام هر نماز مسواك نمایند .


[1] يعني دعاي ببركت.

[2] اترج - بضم أول و سكون ثاني و ضم راء مهمله و تشديد جيم مانند اسقف - همان ترنج است كه پوست آن را مربا سازند.

[3] مطابق نسخه ي كافي ج 6 ص 359 اصلاح شد ، كلمه ي «في ابانه» يعني در فصل آلو و موقع رسيدن آن . با كلمه ي «في اجانة» كه به معني ظرف و تغار است تصحيف شده بود.

[4] در اصل و همچنين كتاب سماء و عالم ص 856 و محاسن برقي ص 512 چنين بود ، ولي در برهان قاطع «كردر» بر وزن صرصر ضبط شده يعني زمين پشته پشته و زمين سخت و زمين كوه و دره را گويند و منظور تره تازه چيده است.

[5] بلكه : اندرون دهان چرب نمي شود تا با چوبك و يا صابون شست بلكه بايد خلال كرد و مسواك نمود.

[6] يعني رمد يافته ، يعني چشن درد.

[7] منظور از خاتم معني مهر و امضا است يعني چنانكه سلاطين و امرا و ثروتمندان را مهر و امضا است كه بهر جا روان است و در برابر مهر و امضاي آنان همه چيز مي توان دريافت نمود ، طلا و نقره هم مهر و امضاي الهي دارد كه بهر جا روان است و دوست و دشمن خدا آن را بر ديده ي منت قبول دارد و در برابر آن متاع خود را تحويل مي دهد.

[8] فويسقه - تصغير فاسقه است - يعني موش خانگي كه ممكن است به خاطر روغن چراغ آن را به آتش بكشاند.